تهران یا شهرستان

جنگ ۱۲ روزه اتفاقات و درس های زیادی در پی داشت.

پاسخ بجا و سریع و عالی نیروهای نظامی به تجاوز دشمن یکی از زیباترین و دلچسب ترین اتفاقات بود.

خدا را شکر درس خوبی به دشمن و جهانیان داده شد.

مسئله مهمی که بود کمبودی در مایحتاج زندگی مردم پیش نیامد. صف های پمپ بنزین هم در روزهای اول طبیعی بود که با واکنش احساسی مردم و برای پرکردن باک های نیمه خالی چنین صف هایی درست بشه که بالاخره خوب مدیریت شد.

موضوع جالبی که دیدیم رفتن تعدادی از مردم از تهران به شهرستان ها و روستاهای کشور بخصوص زادگاه آنها و بخصوص منطقه شمال که طبق آمار اعلام شده حدود شش میلیون نفر به شمال کشور سفر کرده بودند.

در این فکر بودم که تهران نسبت به شهرستانها و بخصوص شهر های کوچک و روستاها چه شرایط و مشکلاتی دارد .

مراکز مهم نظامی و سیاسی و ... در تهران زیاد است و در مواقع هجوم دشمن، احتمال آسیب به مردم بیشتر است .حالا زمان تجاوز دشمن به کنار، در دوران قبل از جنگ و تجاوز دشمن، شاهد بودیم زندگی در شهرستانها و روستاها آرامش و شادابی خوبی نسبت به تهران دارند. کاش دولت برنامه ای ارائه کند تا افرادی که شغل خاصی در تهران ندارند و توانایی برگشتن به روستاها و شهرستانها را دارند را طوری حمایت کند که بتوانند با امتیاز های مناسب از تهران خارج شوند. افراد زیادی هستند که بازنشسته شده اند و بچه هایشان هم همه از جمع خانواده جدا شده اند و زوج های بازنشسته تنها و بدون فعالیت خاصی تنها در تهران شلوغ و آلوده زندگی می کنند. این افراد اگر مسکن و حتی باغ و زمین در اختیارشان گذاشته شود می توانند در آنجا زندگی بانشاط و خوبی داشته باشند و دولت هم نگاه ویژه به روستاها و شهرهای کوچک بکند.

کاش برای بازنشسته ها و سالمندان نگاه درست و خوبی داشته باشیم وشرایط زندگی مطلوب برایشان فراهم کنیم.

جویای حال کسی شدن

جنگ برای ما بچه های دهه ۴۰ چیز تازه ای نبود چرا که ما در دوران نوجوانی ۸ سال جنگ تحمیلی با عراق را تجربه کرده ایم. هم سن های من در دهه ۶۰ مدرسه را رها کرده و برای دفاع از میهن به جبهه های جنگ رفتند. اگر در طول زندگی آدم ها به یک چیزهایی افتخار کنند ما دهه چهل ها به حضور در جبهه جنگ در سن نوجوانی افتخار می کنیم. در جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل با تجربه ها و جنگ دیده ها قوت قلب نوجوانان و جوانان امروز بودند و شاهد همدلی و آرامش مردم و جوانان بودند.

در این میان چیزی که جالب توجه بود حال و احوال دیگران را پرسیدن بود . چقدر زیبا بود که یهو کسی زنگ میزد یا پیام می فرستاد که سلام، حالتون چطوره؟ نگرانتان بودم، ...

واقعا برخی را باید در شرایط خاص شناخت. وقت نداری ، وقت بیماری، وقت بیکار شدن، وقت جنگ و بی خانمانی و...

چقدر در این دوران در این زمینه موفق و سربلند بودید.

چقدر زیبا بود که مادر و خواهران و بچه هایشان مرتب زنگ می زدند و دعوت می کردند به خانه هایشان

چقدر زیبا بود کار بازیکن فوتبال ملی کشورمان سردار آزمون که برای جنگ زده ها هتل گرفته و هزینه هایشان را تقبل می کند.

یا لااقل آنهاییکه احساس همدردی با آسیب دیده ها می کردند. و آنها که ابراز تنفر و برائت می کردند از آنهایی که به وطن خیانت کرده اند و فریب دشمن را خورده اند.

هر ایرانی از اینکه به کشورش تجاوز شده بود ناراحت و برافروخته بود و دوست داشت کاری برای وطن و هموطنان خود انجام دهد.

چو ایران نباشد تن من مباد

خدا را شکر

۱۲ روز پر التهاب را پشت سر گذراندیم.

۱۲ روز نگرانی ، ترس

ولی

ندیدم کسی از اینکه به خودش آسیب برسد ترسیده باشد. همه نگران دیگران بودند. نگران وطن بودند‌ نگران بچه ها و زنان جامعه بودند.

۱۲ روز امید به پیروزی، امید به لطف و حمایت خدا

خدا را شکر که با سربلندی ایران به پایان رسید.

همه مردم به داشتن سربازان شجاع وطن افتخار می کنند.

یاد شهدای جنگ ۱۲ روزه گرامی باد

روحشان شاد و راهشان پر رهرو