تجربه ای از آدم های سمی
دیروز مطلبی در مورد آدم های سمی نوشتم که یکی از خوانندگان وبلاگ برای من متنی ارسال کردند و تجربه خودشان در مورد آدم های سمی نوشته اند.
ایشان نوشته اند که خانم 37 ساله ای هستند که در دوران نوجوانی و جوانی ضربه های زیادی از آدم های اطراف خود دیده است که یکی از آدم های سمی اطرافش ، خواهرشان بودند که حتی در مورد مسائل شخصی ایشان دخالت و نظر میداد بطوریکه حتی برای ازدواج با پسر مورد علاقه اش ، مسائلی را مطرح کرده بود که باعث شده بود آن ازدواج صورت نگیرد. این دخالت ها و سرکوفت زدن ها و تضعیف اعتماد به نفس باعث افسردگی شدید در ایشان شده بود و تحت نظر روانپزشک قرار گرفته بود.
بالاخره بعدا با فرد دیگری ازدواج کرد و بچه دار شد و خواهر ایشان حتی برای برنامه شخصی ایشان و حتی تربیت فرزندش نظر میداد و ایرادات بیخودی می گرفت تا اینکه متوجه میشود برخی از آدم های اطراف بخصوص همین خواهرش آدم سمی هست که مرتب به زندگی ایشان آسیب می زند و یه روز به خود آمده تصمیم می گیرد آن آدم سمی را از خودش دور کند . با خواهرش تماس می گیرد و به او تذکر می دهد که بعداز این حق اظهار نظر و دخالت ندارد و خواهری به اسم اون دیگر ندارد.
بعداز آن خواهرش مرتب پیام های سمی به ایشان ارسال می کند و اکنون این خانم همان خانم قبلی نیست و گوشش به حرف های سمی خواهرش بدهکار نیست و مسیر زندگی را پیدا کرده و آرامش خوبی بدست آورده است. با این اتفاق دیگران نیز حساب دستشان آمده و مراقب رفتار خودشان هستند و این خانم با آرامش و اعتماد به نفس مسیر زندگی مطلوب را پیدا کرده است.
واقعا باید شما هم مثل این خانم ، جسارت و شجاعت داشته باشید و آدم های سمی را از زندگی خود دور کنید تا با آرامش و توکل به خدا به زندگی شاداب و دلخواه خود برسید و از زندگی لذت ببرید.
شما هم اگر تجربه ای دارید از آدم های سمی برای من ارسال کنید