سلام ، روز بخیر
بعداز چند روز آلودگی شدید هوا در تهران ، امروز صبح باران رحمت خدا باریدن گرفت و هوای مطبوع تهران بخصوص در پارک ها ، شوق و نشاط آفرید.
در بین راه فکر میکردم آیا این همه افراد که در ترافیک سنگین صبحگاهی راهی محل کار میشوند به چه هدف و با چه امیدی مشکلات و سختی ها را تحمل می کنند؟
هر کسی می توانست راحت در بستر گرم و نرم خوابیده باشدو این همه سختی ترافیک و تنگی و فشردگی مسافران در مترو و بی آرتی و اتوبوس ها را تحمل نکند. و یا وقتی در حال رانندگی لحظه به لحظه کلاج و ترمز گرفته و با زانودرد و خستگی به خانه برگردد.
بی شک آنچه همه این مصائب شیرین را قابل تحمل می کند هدف آنان است تا بلکه بتوانند برای خود و خانواده درآمد کسب کرده و برای امرار و معاش عادی دستش جلوی دیگران دراز نشود.
در راه عده ای را می بینی که به سن و سال آنان نمیخورد که کار کنند ولی ببین چقدر وضعیت اقتصادی مردم بد است که در این سنین بازهم باید کار کنند و کار...
یعنی مردم ما نباید بازنشستگی واقعی را که همان استراحت و تفریح و ورزش و سفر و.. باشد را تجربه کنند؟
دیده ام کسانی را که بعداز بازنشستگی ، بسیار بیشتر از زمان اشتغالشان کار می کنند تا روزی که دیگر رمقی در جان نمانده و یهو به خواب ابدی می روند.
آری ، دلم میگیرد وقتی می بینم خانواده ها هیچوقت از دغدغه امرار و معاش و درآوردن یک لقمه نون حلال فارغ نشده و همواره دلهره فردا و فرداها را دارند.